تربیع خون
نویسنده:
شیرزاد حسن
مترجم:
عبدالله کیخسروی
امتیاز دهید
✔️ شیرزاد حسن نویسنده نامی کرد که پیشتر با ترجمه رمان حصار و سگهای پدرم به خوانندگان ایرانی معرفی شده بود، در این کتاب که با همت عبدالله کیخسروی گرد آمده است علاوه بر بازترجمه همان رمان، یک داستان، یادداشت، سخنرانی و مصاحبه رادر می گیرد. مترجم سعی کرده در این هماوردن، خواننده را بیشتر با متن شیرزاد (این اودیپ خجالتی به قول ریبین هردی دیگر نویسنده نامی کرد) درگیر کند و در مقدمهای که بر این کتاب آورده سعی می کند به تمایزات نوشتار داستانی در ایران با داستان نویسی در آن یکی اتاق بپردازد.
آنچه در این کتاب میخوانیم:
مقدمه مترجم / حصار و سگهای پدرم / لوزان / آن مرد هنگام خشم زیباست / دیدار در موکولا
از داستان حصار و سگهای پدرم:
اگر من نبودم این حصار از خیلی پیشتر بر سرِ شما ویران شده بود. هنوز مانده تا دنیا را بشناسید… باید بزرگتر شوید تا بفهمید من چهقدر شما را دوست داشتهام و همهی تُف و فحشهایم چه حکمتی داشته است. تا نمیرم قدرم را نمیدانید و گذشته از این، من پدرتان هستم. فقط من هستم که میدانم خیر و صلاح شما در چیست. بنده حق ندارد از خدای خودش سوال کند که چرا گرسنه و تشنهاش میگذارد، چرا سیلاب و آتشفشان و توفان و گردباد برایش میفرستد… و چرا اینجا سرماست و آنجا گرما… بچه هم همینطور… حق ندارد از دستور پدرش سرپیچی کند، پسر و دخترِ من آنگاه نزد من شیرین و دوستداشتنیاند که به اوامر من گوش بسپرند. کتابهای مقدس هم همین را میفرمایند… میدانید که چرا کوچولوها را بیشتر دوست دارم؟ میبینم حتا در غذا خوردن و لباس پوشیدن و سرفه کردن درست حرکتهای مرا تقلید میکنند. من چنینم و سایهی خودم را دوست دارم!
بیشتر
آنچه در این کتاب میخوانیم:
مقدمه مترجم / حصار و سگهای پدرم / لوزان / آن مرد هنگام خشم زیباست / دیدار در موکولا
از داستان حصار و سگهای پدرم:
اگر من نبودم این حصار از خیلی پیشتر بر سرِ شما ویران شده بود. هنوز مانده تا دنیا را بشناسید… باید بزرگتر شوید تا بفهمید من چهقدر شما را دوست داشتهام و همهی تُف و فحشهایم چه حکمتی داشته است. تا نمیرم قدرم را نمیدانید و گذشته از این، من پدرتان هستم. فقط من هستم که میدانم خیر و صلاح شما در چیست. بنده حق ندارد از خدای خودش سوال کند که چرا گرسنه و تشنهاش میگذارد، چرا سیلاب و آتشفشان و توفان و گردباد برایش میفرستد… و چرا اینجا سرماست و آنجا گرما… بچه هم همینطور… حق ندارد از دستور پدرش سرپیچی کند، پسر و دخترِ من آنگاه نزد من شیرین و دوستداشتنیاند که به اوامر من گوش بسپرند. کتابهای مقدس هم همین را میفرمایند… میدانید که چرا کوچولوها را بیشتر دوست دارم؟ میبینم حتا در غذا خوردن و لباس پوشیدن و سرفه کردن درست حرکتهای مرا تقلید میکنند. من چنینم و سایهی خودم را دوست دارم!
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تربیع خون